قرارمان "باران" بود
ساعت دلدادگی
کنار عشق یادت هست!!؟
من آمدم باران هم، و رنگین کمان برای عشق
تمام قطره ها را در انتظارت قدم زدم
و خیابان را تمام شهر در انتظار تو بودم
تو امــــــــــــــا نیامدیـــــــــــــ
نمیدانم اشک بود یا باران، چیزی بر گونه ام سر میخورد و روی کفش هایم میچکید
که میـــــفـــــگـت:
تــو در خیـــــــــالم جـا مانده ای
و منــــــــــــــــــــ
چشم هایم را...
به ملاقات آورده بودم
همــیــشه
اینگونه از رؤیای تـــــــــــــو
تنــــــــها به خانه برمیگردم...